مهتاب...


دربگشائید
شمع بیارید
عود بسوزید
پرده به یکسو زنید از رخ مهتاب
شاید این از غبار راه رسیده
آن سفر
ی همنشین گمشده باشد


نظرات 10 + ارسال نظر
هستی جوزف جمعه 5 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:30 ب.ظ

ممنون که بهم سر زدی

ساحل جمعه 5 دی‌ماه سال 1382 ساعت 10:16 ب.ظ http://saheloderakht.blogsky.com

شاید...!زیبا بود...

نسیم شنبه 6 دی‌ماه سال 1382 ساعت 12:22 ق.ظ http://naseem1313.persianblog.com/

*ایول...من یه جورایی عاشق این شعرم..*

سلمان شنبه 6 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:58 ب.ظ http://salman22.blogsky.com

شاید ...

فاطیما! یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 04:07 ب.ظ

چه عجب یکی از عکسه تعریف کرد!کم کم داشتم فک میکردم فقط خودم خوشم اومده!

مریم یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1382 ساعت 05:39 ب.ظ http://b4u.blogsky.com

سلام کوتاه بود و زیبا
همچنین عکسشم قشنگ بود
راستی زلزله ویرانگر بم رو به همه تسلیت میگم بچه ها هرچقدر که میتونین دعا کنین و کمک

دااش کوچیکه دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 12:20 ق.ظ http://alimaadan.persianblog.com

عباس به خدا من این جا نظر دادم . خیلی هم از دستت شاکیم . من میگم آخه چرا بلاگت این جوری میاد . چرا دی نمینویسی . خوب بگو به من اومدی این جا . من این جا رو خیلی دوست دارم . بلاگت رو میگما ... دوست ت دارم . قربون تو

سلمان دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 08:59 ق.ظ

آپدیت نکردی چرا ؟؟؟

امیرعباس دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1382 ساعت 02:10 ب.ظ

چون مخم فعلا گیره...

[ بدون نام ] دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:25 ق.ظ

شاید نه...حتما...هیچ وقت تنهات نمیذارم...هیچ وقت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد